زنده باد آموزش بهداشت
سرانجام پس از سالها تحقیق برای اصلاح بخش سلامت کشور، در سال گذشته و به بهانه اصلاح نظام سلامت، اداره آموزش سلامت ماهیت مستقل خود را از دست داد و در دفتر سلامت خانواده معاونت سلامت ادغام شد. این اقدام عجیب و غریب در حالی رخ داد که حداقل وزیر محترم بهداشت در تمام موقعیتها و برنامههایی که با اصحاب رسانههای ارتباط جمعی رو به رو بودهاند از ضرورت توجه جدی و سرمایه گذاری بیشتر در زمینه آموزش سلامت سخن گفتهاند. از آنجا که یقین دارم هنوز فرصت برای جبران این خطای بزرگ وجود دارد مسایلی را در این زمینه بیان میکنم به امید آن که در احیای دوباره دفتر آموزش سلامت برای توسعه آموزش سلامت در کشور موثر باشد. ارتقای سلامت، در برگیرنده سه فاکتور است: آموزش سلامت، حفاظت از سلامت و پیشگیری از بیماری که بدون برنامهریزی و سرمایه گذاری موزون، هماهنگ، هم زمان و کافی برای هر یک از این سه فاکتور نمیتوان به ارتقای سلامت مردم امیدی داشت. در حال حاضر معاونت سلامت مشغول ارایه خدمات پیشگیرانه نوع اول، دوم و سوم است و دو معاونت هماهنگیها و معاونت پارلمانی وزارت بهداشت مشغول ارایه خدمات حفاظت از سلامت میباشند اما فاکتور سوم ارتقای سلامت یعنی آموزش سلامت -که به نظر اینجانب مهمترین فاکتور ارتقای سلامت میباشد چرا که با توانمندسازی افراد و جوامع ضمن ارتقای کیفیت زندگی مردم آنها را به منابع موثر توسعه پایدار کشور مبدل میسازد- نه تنها معاونت مستقلی ندارد بلکه در بخش سلامت کشور حتی در حد یک اداره مستقل کوچک هم تحمل نمیشود. در دیدگاه سنتی، آموزش سلامت عاملی است که رفتارهای مخاطرهآمیز افراد را تغییر میدهد که این تعریف نشانگر این مطلب است که آموزش سلامت بیشتر به پیشگیری در امر سلامت توجه دارد (برای مثال ارایه اطلاعات پزشکی در زمینه بیماریها و یا آموزش در زمینه آثار فیزیولوژیک استعمال دخانیات یا استفاده زیاد از نمک در مواد غذایی و کمیتحرک فیزیکی). البته در این زمینه، انتقادهایی وجود دارد و آن این است که چنین تعریفی موجب میشود آموزش سلامت توسط دست اندرکاران تولید مواد دارویی و خدمات پزشکی محدود شود چرا که با ایجاد جمعیتی سالمتر (که موجب کاهش تقاضا برای امور درمانی و کلینیکی خواهد شد)، موقعیت آنها به خطر میافتد. منظور از بیان این نکته این نیست که دفتر آموزش سلامت وزارت بهداشت به دلیل نفوذ دست اندرکاران تولید مواد دارویی و خدمات پزشکی از ساختار وزارت بهداشت حذف شده است بلکه منظور بیان تعجب اینجانب از عدم رضایت احتمالی حذفکنندگان دفتر مذکور از محصول ارزشمند این دفتر یعنی کاهش تقاضای اموردرمانی و دارویی در کشور و در نتیجه کاهش درد و رنج و ارتقای کیفیت زندگی مردم است. پیشرفتهایی که در دهه گذشته در زمینه تعریف مفهوم ارتقای سلامت توسط متخصصان انجام گرفته، دیدگاه جدیدی را در رابطه با نقش آموزش سلامت به عنوان بخش مرکزی و اساسی جنبشهای نوین سلامت عمومی به وجود آورده است. در نظریه نوین سلامت عمومی، تأثیر محیط (اجتماعی، اقتصادی و انسانی) بر سلامت مورد توجه قرار گرفته که بنابر نظر تونز دو نقش جدید برای آموزش سلامت ایجاد شده است. اول اینکه آموزش سلامت باید سطح آگاهیهای عمومی در مورد تاثیر محیط (اقتصادی، اجتماعی و انسانی) بر سلامت و یا عدم سلامت و نیز بیعدالتی در توزیع منابع سلامت را بالا ببرد. نقش دوم آن است که آموزش سلامت با بالا بردن سطح دانش و مهارتهای افراد، باید به آنها کمک کند تا در مورد سلامت خود و خانواده و جامعهای که در آن زندگی میکنند، قادر به تصمیمگیری شوند. طبق الگوی ارتقای سلامت تانهیل فاکتور آموزش سلامت دارای مرزهای مشترکی با دو فاکتور دیگر ارتقای سلامت یعنی حفاظت از سلامت و پیشگیری از بیماری است اما طبق این مدل آموزش سلامت علاوه بر مرز مشترک خود با پیشگیری از بیماری و حفاظت از سلامت، دارای وظایف انحصاری مورد نظر در تعریف تونز نیز میباشد. آموزش سلامت به عنوان بخشی از استراتژیهای توسعه اجتماعی نیز استفاده میشود. هدف در اینجا استفاده از آموزش سلامت برای آموزش تواناییها و مهارتهای زندگی و ارتقای سطح آگاهی مردم در مورد تأثیر فاکتورهای اجتماعی، اقتصادی و فردی بر سلامت و همچنین ایجاد تغییرهای مثبت در محیط اجتماعی کشور از طریق تاثیرگذاری بر سیاستهای اجتماعی در راستای ارتقای سلامت میباشد. بدون وجود ساختاری مستقل و مناسب برای آموزش سلامت در بخش سلامت کشور نمیتوان به اهداف آموزش سلامت به عنوان یکی از فاکتورهای اصلی ارتقای سلامت به ویژه در وظایف انحصاری آموزش سلامت (خارج از مرزهای مشترک آموزش سلامت با فاکتورهای پیشگیری از بیماری و حفاظت از سلامت) دست یافت. این در حالی است که به بهانه این مرزهای مشترک نه تنها معاونت درخوری برای آموزش سلامت در ساختار جدید بخش سلامت ایجاد نمیشود بلکه درحد یک اداره کوچک مستقل هم تحمل نمیشود. منشور اوتاوا، برای ارتقای سلامت روشنترین بیانیهای است که اصول جنبش نوین سلامت عمومیدر آن ذکر شده است. منشور اوتاوا جنبش ارتقای سلامت را این طور معنی میکند: • ایجاد سیاستهای حامی سلامت • ایجاد محیطهای حامیسلامت و حفاظت شده • توسعه اقدام جامعه • توانمندسازی افراد و جوامع • بازنگری ساختار خدمات به نفع ارتقای سلامت که تمامی این اقدامها نیازمند توسعه آموزش سلامت به دست اندرکاران، سیاستگذاران و مردم است و برای توسعه چنین آموزش سلامتی، ایجاد ساختاری قوی، علمی و کاربردی برای آموزش سلامت در بخش سلامت کشور یک ضرورت است. ضرورتی که با حذف آخرین ساختار مستقل آموزش سلامت در بخش سلامت آن هم به بهانه اصلاح ساختار بخش سلامت پاسخ درخوری نمییابد. طبق منشور اوتاوا در زمینه ارتقای سلامت، برای رسیدن به یک سلامت کامل جسمی، روانی و اجتماعی، هر فرد یا گروه باید بتواند خواستهها و نیازهای خود را شناخته، آنها را بر طرف کرده و با محیط خود کنار آمده یا آن را در جهت خواستههای خود تغییر دهد. سلامت در واقع منبعی مثبت برای زندگی روزمره است و نه هدفی برای زندگی. سلامت مفهومی مثبت است که به منابع و ریشههای فردی و اجتماعی و نیز تواناییهای جسمی و روانی افراد وابسته است. توانمندسازی افراد و جوامع برای شناخت نیازها، تصمیمگیری و اجرای آگاهانه و مسوولانه رفتارهای فردی و جمعی سالم و مدیریت، پایش و ارزشیابی و سرانجام کنترل سرنوشت فردی و جمعی نیازمند توسعه منطقی و مؤثر ظرفیتهای سازمانی و اجرایی آموزش سلامت در بخش سلامت است. توسعهای که نه تنها از آن خبری نیست بلکه، حداقل بستر ساختاری لازم را نیز از دست داده است. اگر برای توسعه عادلانه سلامت، وضعیت سلامت هر فرد را هم ارز با مجموعه شرایطی بدانیم که به فرد این توانایی را میدهد تا از فرصتهای واقعی خود استفاده کرده و از پتانسیل بیولوژیکی خود بهترین بهره را ببرد، با شرایط سلامت مواجه میشویم که رهبری تحقق عادلانه این شرایط برای ارتقای سلامت مردم با بخش سلامت خواهد بود. برخی از این شرایط دارای بیشترین اهمیت برای تمام مردم است و برخی دیگر بستگی به تواناییهای فردی و وضعیت موجود افراد دارد. شرایط زیر به عنوان شرایط اصلی که باعث ایجاد و ارتقای سلامت شده و برای همه مردم بیشترین اهمیت را دارد، مطرح است: برخورداری عادلانه و کافی از غذا، آب، سرپناه و مسکن، قدرت و امید؛ دستیابی عادلانه، شفاف و آزاد به اطلاعات ممکن و قابل حصول در مورد تمامیعوامل تأثیرگذار بر زندگی؛ برخورداری از مهارت، توانایی و اعتماد به نفس برای جذب و درک و استفاده از اطلاعات بهداشتی و سرانجام احساس وابستگی و تعلق خاطر به خود، اطرافیان، طبیعت و ارزشهای معنوی و ملی. پاسخگویی مناسب به تمامی شرایط اصلی تامین، حفظ و ارتقای سلامت مردم هر کشوری، نیازمند وجود ساختاری علمی، متمرکز و روزآمد برای آموزش سلامت در بخش سلامت آن کشور است. ساختاری که بخش سلامت را به عنوان رهبر ائتلافی بزرگ برای برخورداری عادلانه تمامیمردم از آب، غذا، مسکن، قدرت و امید، سواد بهداشتی، دسترسی عادلانه به اطلاعات مورد نیاز برای کنترل سرنوشت فردی و جمعی و توسعه احساس هویت و تعلق خاطر اجتماعی در مردم، توانمند کرده و کارآمد سازد. یک سری موقعیتهای دیگر نیز وجود دارد که بسته به استعدادها و پتانسیلهایی که هر فردی در درون خود دارد و میتواند آنها را به مرحله عمل برساند، با یکدیگر تفاوت دارند. برای مثال، یک فرد بیمار، یا فردی که در یک مکان نامناسب زندگی میکند، یک زندانی، یک ورزشکار سالم، بیماری که به آخر خط رسیده و یا یک مادر باردار همه اینها علاوه بر شرایط اصلی سلامت، یک سری نیازهای ویژه و خاصی نیز دارند تا بتوانند شرایط فعلی خود را سر و سامان دهند که بخش سلامت فعلی بدون توجه کافی به مبانی ارتقای سلامت و فاکتور آموزش سلامت آن، در حال حاضر بیشتر و شاید تنها به شرایط فرعی سلامت میپردازد. البته آموزش سلامت در شرایط فرعی سلامت نیز در قالب مرز مشترک خود با دو فاکتور دیگر ارتقای سلامت یعنی حفاظت از سلامت و پیشگیری از بیماری ایفای نقش میکرد و بخش سلامت را در ارایه خدمات آموزش سلامت علمی، کاربردی و متکی بر شواهد و مبتنی بر جامعه توانمند میساخت که با حذف تنها ساختار مستقل باقیمانده آموزش سلامت از بخش سلامت، توسعه آموزش سلامت متکی بر شواهد از طریق توانمندسازی پرسنل فعال در معاونتهای پیشگیرانه و حفاظتی بخش سلامت نیز به فراموشی سپرده میشود. در شرایطی که ما در کشور برای کاهش تأثیر عوامل مخاطرهآمیز بر سلامت نیازمند آموزش سلامت هستیم امروزه بسیاری از کشورها برای توسعه نشاط مردم به دنبال توسعه علمی و روزآمد آموزش سلامت هستند و تلاش میکنند که مساله زندگی مردم را از بودن یا نبودن به بودن، شایسته بودن و وابسته بودن تغییر دهند و در این راه رویکردی جز استفاده موثر و کافی از آموزش سلامت برای توسعه قدرت، خودکارآمدی و وابستگی متقابل مردم ندارند. آیا با حذف تنها ساختار مستقل آموزش سلامت از بخش سلامت کشور میتوان به انتظار آغاز تلاشی جدی برای حرکت از مبارزه با بیماری به سوی اقدام جدی برای توسعه نشاط و صلاحیتهای مردم برای برخورداری از یک زندگی با کیفیت و متعالی نشست. هدف اصلی و اساسی هر راهبرد بهداشتی، پیشبرد و ارتقای سلامت مردم و همچنین ارتقای کیفیت زندگی آنها است. تأکید بر توسعه آموزش سلامت برای تحقق این هدف نهایی، نیز ضروری است. تحقق این هدف اساسی میتواند تقاضای استفاده از مراکز بهداشتی را در طول زندگی افراد کاهش دهد. همچنین به این ترتیب میتوان به یک هدف دیگر نیز دست یافت و آن افزودن زندگی به سالها است. هم چنان که یکی از اهداف سنتی بشر، افزایش سالهای زندگی بوده است. این بدان معناست که وقتی مردم کمتر و دیرتر دچار بیماری و مشکل شوند، در آن صورت منابع قابل دسترس در شرایط حاد برای مراقبت و درمان آنها بیشتر خواهد بود که این امر یکی دیگر از مزایای توجه جدی به آموزش سلامت در بخش سلامت است و بیتوجهی به آن معادل بیتوجهی به کیفیت زندگی مردم خواهد بود چرا که نمیتوان فقط با افزایش منابع در اختیار بخش سلامت و هزینه کرد کامل بخش اعظم آن در امور درمانی و دارویی به تامین، حفظ و ارتقای عادلانه سلامت مردم امیدی داشت. ارایه برنامههایی برای کنترل بیماری و انجام اقدامهای مراقبتی توسط افراد به ویژه در مورد افرادی که دارای بیماریهای مزمن میباشند، میتواند میزان استفاده از خدمات درمانی را تا حد زیادی کاهش دهد. مسأله مهمی که در اینجا باید به آن توجه داشت، ضرورت آموزش سلامت بهتر به این افراد برای افزایش اعتماد به نفس آنها در زمینه امکان کنترل بیماری توسط خودشان میباشد. برای توانمندسازی مردم در مراقبت از سلامت خود، خانواده و اطرافیان، راهی جز توسعه منطقی و ساختاری آموزش سلامت در بخش سلامت وجود ندارد که این امر نیز با حذف آموزش سلامت از ساختاربخش سلامت در تضاد است. توسعه برنامههای آموزش سلامت در جامعه و محیطهای کاری میتواند در تامین، حفظ و ارتقای سلامت کارکنان و محیط کار و نیز کاهش تقاضا و هزینههای خدمات درمانی بسیار مؤثر باشد. ارزیابی در زمینه استفاده از برنامههای آموزش سلامت در محیطهای کاری نشان داده که آموزش سلامت در محل کار، موجب صرفهجویی در هزینههای بهداشتی ناشی از کار تا سه برابر شده است. توسعه آموزش سلامت در محل کار برای همه کارمندان و کارگران کشور نیز نیازمند توسعه و تقویت ساختار آموزش سلامت در بخش سلامت است و این نیازی است که در بازنگری ساختار بخش سلامت با حذف دفتر آموزش سلامت به آن پاسخ دادهایم. رسالت دیگر آموزش سلامت، برنامهریزی و استفاده بهینه از رسانههای ارتباط جمعی برای ارتقای سلامت است. رسانههای ارتباطجمعی بهطور سنتی در بالا بردن سطح اطلاعات و آگاهیهای مردم در یافتن خدمات بهداشتی مؤثر و مناسب و استفاده از آنها نقش بسیار مهمی را ایفا میکنند اما امروزه حمایت رسانهها، بهعنوان یک استراتژی ارتقای سلامت محسوب میشود. پیشنهاد لایحه حمایت رسانهها در زمینه ارایه پیامهای بهداشتی، بیان نظریههای مختلف و طرح مناظرات جمعی برای بهبود سیاستهای حامیسلامت بسیار مهم است. رسانههای گروهی همچنین میتوانند روی رفتارها و عادتهای بهداشتی افراد، استفاده از خدمات بهداشتی و درمانی، فعالیتهای حفاظت از سلامت و سیاستهای حامیسلامت و بهداشت جامعه تاثیرگذار باشند. استفاده متکی بر شواهد کافی و موثر از رسانههای ارتباط جمعی برای ارتقای سلامت مردم نیازمند توجه جدی به آموزش سلامت در ساختار بخش سلامت کشور است. نکته دیگری که موجب تعجب است این است که همزمان با افزایش نقش مردم در تأمین و حفظ و ارتقای سلامت به دلیل خروج از عصر صنعت پزشکی و ورود به عصر اطلاعات برای مراقبت از سلامت، اولین و مهمترین ساختار مسوول تولیت و رهبری فرآیند توانمندسازی مردم برای کنترل آگاهانه، مسوولانه و ماهرانه سلامت فردی، خانوادگی و اجتماعی در بخش سلامت کشور (دفتر ارتباطات و آموزش سلامت)نه تنها توسعه نمییابد بلکه ماهیت مستقل خود را نیز از دست میدهد. این در حالی است که برخلاف برنامه سوم توسعه، در سند چشمانداز 20 ساله توسعه کشور و نیز برنامه چهارم توسعه در تمامیبخشهای توسعه کشور توجهی جدی و اساسی به مقوله آموزش سلامت برای توانمندسازی مردم و جوامع شده و حتی اولین برنامه پنج ساله توسعه آموزش سلامت مبتنی بر دانایی در کشور نیز در بخش سلامت تدوین شده است. امید است که در سال نوآوری و شکوفایی به همت وزیر محترم بهداشت و تمامی مدیران دلسوز و متعهد بخش سلامت شاهد احیای دفتر ارتباطات و آموزش سلامت و توسعه خدمات آموزش سلامت متکی بر شواهد و مبتنی بر توانمندسازی مردم و جوامع در کشور باشیم.
برچسب: ،