مرکز خرید روغن سوخته و تصفیه روغن سوخته در سراسر کشور ایران مرکز خرید روغن سوخته و تصفیه روغن سوخته در سراسر کشور ایران .

مرکز خرید روغن سوخته و تصفیه روغن سوخته در سراسر کشور ایران

طلاق مشکلات و راه حل ها

 

ای نازنین پدر،و ای مادر که شمع دل افروز خانه ای

ای جان ما ندای شما،آشتی کنید،جغد طلاق برسر ما منجه می زند

لعنت بر این طلاق،از بهر مانه،بهر خدا آشتی کنید.

در این کتاب «خانواده در امروز و فردا» نوشته ی آلاکوزنتسو آمده است :

در روزگار پیشین ،طبیعت انسان با امروز بسیار فرق داشت.در آن روزگار نه مردی بود نه زنی ،در نتیجه نزاع و برخوردهای خانوادگی نیز وجود نداشت . درآن روزگار مردمانی زندگی می کردند که دوجنسی بودند.آنها بی اندازه خوش قیافه،عاقل و مهربان بودند .آنها همچنین بی اندازه قوی بوده و هر سال نیز قدرتمند تر می شدند در یک روز آفتابی توجه زئوس«خدای خدایان در افسانه های قدیم یونان قدیم» به این طبقه از موجودات معطوف گشت و از ترس اینکه مبادا آنها خیلی قدرتمند شوند و ادعای خدایی کنند آنها را به دو قسمت مرد و زن تقسیم کرده،و در تمام جهان پراکند. از این روست که انسان همیشه دنبال نصف  گمشده خود می گردد ... و بعضی مواقع انسان نیمه دوم خود را پیدا نمی کند ،بلکه نیمه کسی دیگر را می یابد.

این نشانه نشانگر این حقیقت است که زن و مرد برای یکدیگر آفریده شده اند.

انسان برای پاسخ گویی به نیازهای بی شمار و گسترده خود از روش های و ابزار گوناگونی سود می جوید نهادهای مختلف اجتماعی  هر یک به نوعی در بر آوردن بخشی از نیازهای انسان به کار می آیند. در میان این نهادها هیچ کدام نتوانسته اند به گستردگی و عمق خانواده در بر طرف کردن نیازهای جسمانی و روانی انسان نقش ایفا کنند. انسان در درون خانواده احساس می کند مقدار زیادی از نیازهایش برآورده می شود احساس رضایتمندی و آرامش بسیار می کند و بسیاری از استرس زندگی اجتماعی را در درون خانواده تخلیه شده می یابد و احساس عمیق دوست داشتن و دوست داشته شدن را در خانواده تجربه می کند . خانواده  با وجود این نقش و جایگاه مهم گاه با آسیب هایی نیز مواجه وقتی کارکردهای خانواده از قبیل کارکرد های زیستی (معاش)،اجتماعی (روابط بین)،شناختی و عاطفی(احساس)،یکی پس از دیگری آسیب ببینند اعضای آن به تدریج احساس رضایتمندی خود را از دست می دهند کاهش تدریجی رضامندی  اعضای خانواده ابتدا موجب گسستگی روانی و سپس گسستگی اجتماعی و در نهایت گسستگی حقوقی می شود که این نوع گسستگی طلاق نامیده می شود و طلاق در حقیقت تجلی یک فرایند رنج آور در طی زمان در درون خانواده است

در میان تمام تغییراتی که در قرن بیستم در زندگی خانوادگی اتفاق افتاده افزایش میزان طلاق چشم گیرترین آنها بوده است .طلاق هرگز پدیده دلپسند و زیبایی نبوده و نیست اما وقتی همهی راه حل ها به شکست منتهی می شود زن یا شوهر ناگزیر آن را به عنوان آخرین چاره بپذیرند. تحقیقات قرن 19 ،نشان می دهد که در آن زمان تنها 5% از ازدواج ها به طلاق می انجامید . اما در سالهای اخیر بیش از نیمی از ازدواج ها با جدایی همراه بوده است .صاحب نظران،عوامل مختلفی را در افزایش طلاق موثر می دانند.از جمله : افزایش استقلال اقتصادی زنان ،کاهش در آمد مردان فاقد تصحیلات دانشگاهی ،افزایش انتظارات فرد برای کامیابی ناشی از ازدواج و مقبولیت اجتماعی طلاق ،انتخاب نادرست و عدم دقت اولیه در امر همسر گزینی ،آشناییها و دلبستگی های عاشقانه بی محتوا .

افزایش فروپاشی خانواده ،مفاهیم ضمنی عمده ای را برای محیط هایی که بچه ها در آن پرورش یافته و اجتماعی می شوند در بر دارد .هر سال بیش از یک میلیون کودک طلاق را تجربه می کنند که نیمی از آنها زیر 18 سال هستند. نرخ بالای طلاق به این معناست که حداقل نیمی از بچه ها باید در خانواده های تک والدی که معمولا در آن ها فقط مادر حضور دارد زندگی می کنند.

(احساس گناه) : مهمترین مشکلی که پدر و مادر پس از جدایی با آن روبرو هستند احساس شکست و ناکامی است . چون والدین بر این گمانند که ایشان مسبب بدبختی فرزندان خود شده اند این احساس گناه بدون استثناء در همه پدر مادرها ،حتی آنان که سهمی در جدایی نداشته اند مشاهده می شود .

سالها مطالعه و تحقیق نشان داده که جنگ و جدال دایمی در خانه ،اثر معکوس روی روحیه ی بچه ها می گذارد . امکان اینکه در خانواده های عاری از عشق و شادی ،یعنی جایی که همیشه صحنه جنگ و ستیز است .بچه ها گرفتار مشکلات رفتاری و شخصیتی گردند،به مراتب بیشتر از محیط های دیگر است. نزاع های دامنه دار زناشویی برای همه بچه ها سخت و ناگوار است . اما تجربه نشان داده است که برای پسر بچه ها تحمل این اختلافات مشکل تر بوده و آنها آمادگی بیشتری برای ابتلا به مشکلات رفتاری دارند به همین دلیل پسرهایی که در خانواده های پر از تضاد و تشنج بزرگ می شوند اغلب بچه هایی عصبی مزاج ، خود سر و نامنظم بار می آیند . این گونه بچه ها اغلب با پلیس و اولیای مدرسه برخورد پیدا می کنند . مشاجره خانوادگی روی دخترها به نحو دیگر تاثیر می گذارد . آنها احتمالا افرادی مضطرب ،نگران،گوشه گیر یا زیاده از حد مبادی آداب بار می آیند طبق آماری که در سال 1985 توسط موسسه ملی بهداشت روانی اعلام شد معلوم گردید فرزندانی که در خانواده های پریشان بزرگ می شوند ،در مقایسه با خانوده هایی که پدر و مادر همیشه با هم در حال کشاکش هستند مشکلات رفتاری کمتری دارند.بدیهی است بچه هایی که در خانواده های پریشان بزرگ می شوند چنانچه پدر و مادر دوستانه از هم جدا می شدند از نظر روانی سالمتر بار می آمدند این سنت قدیمی که ترجیح دارد پدر و مادر به خاطر سعادت فرزند ،زندگی را ادامه دهند دیگر اعتبار ندارد و دلیلی هم ندارد که با گرفتن طلاق والدین بی جهت احساس گناه کنند طلاق برای بچه ها دردناک و ناراحت کننده است ولی آنها قدرت انعطاف پذیری دارند و چنانچه والدین به رهنمودهای موثر و مفیدی عمل کنند. بچه ها به طور چشم گیری خود را با محیط جدید سازگار می نمایند.

(تاثیر طلاق روی بچه ها)1. سالهای پیش از دبستان :

واکنش بچه ها در سنین پیش از دبستان (3 تا 5 سالگی) به صورت خشم و افسردگی نمایان می گردد. پسرها معمولا نا آرام تر،خشن تر و شیطان تر می شوند. در بعضی موارد به اندازه سابق،شوقی به بازی با سایر کودکان نشان نمی دهند و اغلب ترجیح می دهند تنها باشند. بچه های این سن و سال اغلب غمگین و افسرده به نظر می رسند زود به گریه می افتند و زیاده طلب می شوند .

2. سال های مدرسه :

بچه های 6 تا 8 سال اغلب پس از جدایی پدر و مادر دچارافسردگی شدید می شوند.واکنش پسرها معمولا از دخترها شدیدتر است .پسر بچه ها زود به گریه می افتند و سراغ پدر را می گیرند و هر چه سن این بچه ها زیادتر می شود احساس غم و افسردگی جای خود را به خشم و خشونت می دهد . بچه های 9 تا 12 ساله خاصه پس از جدایی والدین ،واکنش های خشم آلودی از خود نشان می دهند . جدایی پدر و مادر مسائل بیشتری برای پسرها در مقایسه با دخترها در این گروه سنی به وجود می آورد.

3. جوانان :

جوانان در مقایسه با خردسالان سازش پذیری بیشتری نسبت به مسئله طلاق نشان می دهند. شاید به این دلیل باشد که در این سن نوجوانان استقلال بیشتری پیدا می کنند و ارتباط نزدیکی با والدین ندارند. آشکارا به محبت و راهنمایی کمتری خود را نیازمند می بینند . بسیاری از آنها در ابتدای جدایی احساس فریب خوردگی می کنند و برخی واکنش خشم آلودی از خود نشان می دهند و سعی می کنند از محیط خانه دور باشند.

تشویق ناشی از جدایی :

(اکنون که پدر منو رها کرده آیا امکان داره مادر منو تنها بذاره ؟)

مهم ترین کشمکشی که خردسالان پس از طلاق با آن مواجه هستند ترس از دست دادن پدر و مادر با هم می باشد .ترس کودکان از این است هنگامی که محبت پدر و مادر نیاز دارند از آن محروم بمانند و والدین آنها را ترک کنند و یا تنها بگذارند. اگر از دریچه های چشم بچه ها به این قضیه نگاه کنید می بینید استدلال آنها چندان هم غیر طبیعی نیست و بر اساس تجربه ای است که کودک به دست می آورد .

{چرا کودکان 3 تا 8 ساله تا این حد نگران گسستن رابطه پدر و مادر خود هستند؟}

این ترس طبیعی از تنهایی و رها شدن غالبا با جدایی پدر و مادر افزایش پیدا می کند و کودک ناگهان می بیند بالاترین وحشت او در زندگی جنبه ی حقیقت به خود گرفته است و پدر و مادر ارزشمندی که همه دنیای او را تشکیل می دادند،حقیقتا از او دور شده اند. در واقع کودک به این نتیجه می رسد که رابطه ها پایدار و همیشگی نیست و او هم ممکن است روزی رها شود.

{چرا کودکان ترس از دست دادن والدین را در خود تقویت می کنند؟}

این ترس از تنهایی و تشویش های ناشی از جدایی در کودک ،یکی به علت دید زمانی محدود او و عدم رشد فکری کافی و دیگر سبب شدت وابستگی روحی و عاطفی وی به پدر و مادر است . تصور کودک از جهان و دنیای بیرون بر خلاف بزرگسالان بر اساس نهادهایی است که در معرض  فوری دید او قرار دارند و وابسته به زمان حال می باشند. خردسالان به علت نداشتن رشد فکری کافی ،هنوز یاد نگرفته اند آینده نگری کنند،مانند افراد بالغ چند روز و حتی چند ساعت آینده را با اطمینان خاطر پیش بینی و مجسم نمایند.

{چگونه کودکان هراس ناشی از دست دادن عشق پدر و مادر را ابراز کنند؟}

والدین با توجه به الگوها رفتاری کودک می توانند به نگرانی ناشی از تنهایی او پی ببرند در درجه اول جداییهای که  طفل در طی روز به راحتی می پذیرفت پس از طلاق برایش نفرت آور می شود ،مثل رفتن به مدرسه ،تنها ماندن با پرستار یا حتی ماندن در رختخواب به هنگام شب . بچه چهار ساله ای که قبلا با شوق و اشتیاق از ماشین پیاده می شد و به مهد کودک می رفت ،پس از جدایی به پدر و مادر می چسبید و حاضر نیست از ماشین پیاده شود  . هر گونه غیبتی ، حتی اگر کوتاه باشد این وحشت را به دل کودک می اندازد که ممکن است پدر و مادر دیگر برنگردند. والدین معمولا در مقابل چنین رفتارهایی خشم و بی قراری از خود نشان می دهند که گناهی هم متوجه آنها نیست و با وجود آنکه واکنش آنها قابل درک است ولی این بازتابها صرفا به صورت عادت تکراری عذاب آوری در می آید که هم تضاد والدین و هم طفل را افزایش می دهد . پدر یا مادر مستاصل معمولا از بهانه جویی های پی در پی طفل عصبانی و خسته شده او را تهدید و تنبیه می کنند در مقابل این خشونت ،بچه ها که خود را نیازمند به نوازش بیشتر می بینند احساس می کنند که پدر و مادر آنها را رد کرده یا از خود دور می سازند . این واکنش ها سبب می شود بچه بیشتر احساس تنهایی کند و از رها شدن وحشت نماید . در چنین موقعیتی به دلیل نیاز کودک به دریافت اعتماد به نفس بیشتر خواهش ها و زیاده طلبی هایش  رد و بیگانه می کند . شرایط دیگری که پس از جدایی به اضطراب کودک می افزاید ،ملاقاتهای آخر هفته ای است که معمولا طفل با پدر و مادری که با او زندگی نمی کند ،دارد.

چگونه به کودک کمک کنیم تا مسئله طلاق و جدایی پدر و مادر را بپذیرد ؟

اگر بچه ها را از پیش با مسئله طلاق و جدایی آشنا نکنیم امکان ابتلای آنها به ترسهای ناشی از تنهایی و تشویق که پس از جدایی شدت پیدا می کند،افزایش می یابد.به طور کلی چنانچه کودک از پیش با مسئله طلاق آشنا شود درک و پذیرش تمام مراحل آن به مراتب برایش راحت تر خواهد بود. تر از تنهایی و ناراحتی های ناشی از جدایی بزرگترین عامل و علت بروز مشکلات رفتاری و مسائل عاطفی است که پس از طلاق به سراغ کودک می آید . بهترین راه برای جلوگیری از بروز چنین حالت هایی این است که به بچه ها کمک شود اعتماد به نفس بیشتری به دست آورند و این مسیر نیست مگر،با آماده کردن آنها و شرح این داستان که چرا مادر یا پدر ایشان را ترک می کند. هم زن و هم شوهر باید به اتفاق یا جداگانه کودک را با مسائل زیر آشنا کنند:

-         انتظار چه رخدادی را باید داشته باشد (چه چیزی و چه موقع پیش می آید؟)

پدر و مادر او را در جریان امر قرار دهند و به وی یاد آور شوند که پدر و مادر از آن پس با هم زندگی نخواهند کرد. برای بچه باید شرح داد که زن و شوهر چه موقع منزل را ترک می کند و کودک چه وقت می تواند او را ملاقات نماید . به طفل باید اطمینان داد هر زمان بخواهد می تواند والدین خود را ببیند. البته در اوج ناراحتی و بحران مسائل خانوادگی برای پدر یا مادر واقعا مشکل است به گونه ای منطقی رفتار کنند و بر احساسات خود مسلط باشند . با وجود این باید نهایت سعی و کوشش را کرد . بهتر است زن و شوهر با هم در مورد طلاق با بچه گفتگو کنند برداشت کودک از چنین برخوردی این خواهد بود که پدر و مادر با هم تلاش می کنند و در صحنه زندگی طفل به طور فعال باقی خواهند ماند.

در مورد طلاق توضییح دادن:

علاوه بر آنکه کودک از قبل باید در جریان امر قرار گیرد والدین باید علت جدایی را برای کودک تشریح کنند .پژوهشگران معتقدند دادن اشاراتی که برای کودک قابل فهم باشد به نحو موثری به او کمک می کند تا نسبت به مسئله از خود سازش پذیری نشان دهد. اما معمولا والدین در مورد طلاق به کودکان مطلبی نمی گویند.

پدر و مادر به دلایل گوناگون از این مهم سر باز می زنند . اولا بعضی از آنها واقعا نمی دانند به چه نحو و چگونه با کودک وارد گفتگو شوند ثانیا از اینکه بچه های خود را نگران کنند یا با حرف زدن احساس گناه یا غم نهفته خود را آشکار سازند. هراس دارند. ولی صرف نظر از اینکه صحبت درباره طلاق یا جدایی چقدر مشکل باشد،به هر حال باید به گونه ای عنوان شود . اغلب والدین در مقابل این پرسش که چگونه موضوع طلاق را برای بچه های خود شکافته اند توضیحی می دهند که به هیچ وجه برای کودک سودمند نیست .

{مطمئن ساختن کودک از ادامه رابطه با پدر و مادر :}

حتی اگر بچه ها از قبیل با مسئله طلاق و علت آن آشنا کرده باشیم ترس از رها شدن هنوز در او قوت دارد . در این مواقع بچه احساس نا امنی می کند و نسبت به ادامه رابطه پدر و مادر ،با خودش دچار شک و تردید است . والدین می توانند تشویش ناشی از جدایی را با تلقین مکرر این فکر که پدر ومادر دوست دارند همیشه با کودک باشند و هرگز او را تنها نمی گذارند دور سازند . صحبت هایی از این نوع ،ترس از دست دادن عشق پدر و مادر در کودک را تا حد زیادی کاهش می دهد. والدین باید به خاطر داشته باشند و قبول کنند که گاهی بچه ها احتیاج دارند پرسش را (در مورد طلاق) عینا تکرار کنند و همان اطمینان خاطر را بارها دریافت دارند.

{رویایی تجدید میثاق :}

کوشش کودکان معمولا بر این است تا آنجا که می توانند از جدایی پدر و مادر جلوگیری نمایند ،و بعد از طلاق پیوسته امیدوارند آنها بار دیگر با هم ازدواج کنند. بیشتر بچه ها اشتیاق شدیدی به حفظ یا تجدید بنای اصلی خانواده دارند و با آنکه در این مورد احساسات خود را آشکارا بیان نمی کنند،با وجود این ممکن است رویایی آشتی مجدد پدر و مادر را سالها در ذهن خود نگاه دارند. اشتیاق به تجدید عهد پدر و مادر به حدی است که گاهی تا پس از ازدواج یکی از دو طرف یا هر دو آنها ادامه پیدا می کند . بعد از طلاق با وجود کم شدن دفعات مشاجره و آرامش حاکم بر خانه،بچه ها هنوز امید آشتی را در ذهن می پرورانند و حاضر نیستند این واقعیت را بپذیرند که همه چیز بین پدر و مادر به پایان رسیده است . چنانچه والدین کودک را مطمئن نسازند که امکان ازدواج مجدد وجود ندارد ممکن است رویایی تجدید پیوند تا سالها بعد از اجدایی مسائلی را برای کودک به وجود آورد . لذا به مجرد آنکه طلاق قطعی و عملی می شود والدین باید موضوع را به کودک اطلاع دهند و اضافه کنند که کار تمام است و دیگر از آنها کاری ساخته نیست . البته بیان این واقعیت از طرف پدر و مادر  همان قدر دردناک است که شنیدن آن توسط کودک .اما تا زمانی که بچه اطمینان حاصل نکند آشتی مجددی وجود ندارد نمی تواند خود را با شرایط جدید منطبق سازد. تا زمانی که پدر و مادر در کنار هم زندگی می کنند کودکان احساس امنیت و آرامش بیشتر ، و از نظر عاطفی احساس خطر کمتریمی نمایند. بچه ها معمولا قبل از طلاق بیش از دوران پس از جدایی با پدر در تماس هستند .آنها در کنار خانواده احساس تعلق داشتن به جمع وسیع تری را می کنند ،و همین به آنها شان و شخصیت می بخشد و اعتماد به نفس می دهد . با آنکه محیط خانه قبل از طلاق سراسر نزاع و تشنج است با این همه تا زمانی که مادر و پدر در کنار هم هستند تصویر محیط خانوادگی در ذهن کودک قشنگ و خوشایند است ساختار قدیمی خانوادگی ،محکم و پر از ایمنی است چون ساختار شناخته شده است . محیط خانوادگی جدید برای کودک ترسناک است زیرا ناشناخته و نامعلوم است .

{میزان توجه والدین به کودک پس ازطلاق :}

یکی از مهم ترین مشکلات کودکان بعد از طلاق وحشت از دست دادن عشق والدین است . این عدم امنیت ،تشویش های زیادی را موجب می شود که از آن جمله می توان چسپیدن بچه به پدر و مادر ،نشان دادن مقومت های خشم آلود در مواقع جدا شدن  از والدین ،ترس از تنهایی و دیدن خواب های وحشتناک ،بی قراری ،بی تحملی و کم طاقطی را نام برد . ترس کودک از این که تنها رها شود ،چندان هم بی دلیل نیست و گاهی اوقات جنبه حقیقت به خود می گیرد . فشارهای زندگی پس از طلاق ،و فعالیت هایی که مادر ناگزیر است به عنوان پدر و مادر داشته باشد سبب می گردد اوقات زیادی از روز را از فرزند خود جدا باشد . این مسئله و همچنین عدم حضور منظم پدر در زندگی کودک موجب می شود فرزند از والدین خود دور بماند. از نظر بچه ،با جدا شدن زن و شوهر از هم وی در حقیقت هر دو آنها را از دست می دهد و این احساس تنهایی ، عوارض و مشکلاتی را برای او پدید می آورد . پس از طلاق ،مادر ممکن است آنچنان گرفتار مسائل شخصی خود شود که دیگر نتواند مثل گذشته برای فرزند موثر و مفید باقی بماند . در دسترس نبودن او کاملا طبیعی و قابل درک است. وی اغلب به علت جدایی(حتی اگر اقدام به طلاق از جانب خودش باشد )ناراحت و عصبی مزاج است و بدون شک ،تنگناهای مالی و ناراحتی های ناشی از آن هم او را تحت فشار قرار می دهد . در بسیاری از موارد ،مادر با مسائلی که به عنوان زن تنها با آن روبروست نیز مبارزه می کند که از آن جمله،پیدا کردن پایگاه عاطفی وظیفه پدر و مادر را با هم ایفا کردن و احتمالا شغلی پیدا کردن و وارد بازار کار شدن را می توان نام برد . تحمل دگر گونیهای ناگهانی در این موقعیت خاص برای زن بسیار دشوار است چون همه یک مرتبه و با هم اتفاق می افتد و فشار اضافی که به علت داشتن نقش های گوناگون به زن وارد می شود ، سبب می شود نتواند مثل دوران قبل از طلاق ، فرزندش را مورد توجه و محبت قرار دهد . پژوهش های انجام شده نشان می دهد مادرهای جدا شده وقت کمتری برای گذراندن با بچه ها خود را دارند.اغلب با آنها شام صرف نمی کنند،مثل سابق به موقع به طور منظم آنها را دررختخواب نمی گذارند و به موقع آنها را برای رفتن به مدرسه آماده نمی کنند .

حتی کاردان ترین و انعطاف پذیرترین مادرها نمی توانند در دوران پس از طلاق جواب گوی نیازهای روز افزون بچه ها باشند . مسائل ناشی از خواسته های مکرر بچه ها و دوری از پدر ،پس از طلاق سبب می شود فشار زیادتری به مادر وارد شود

{افسردگی}:

پسران و دخترانی که به سبب طلاق ،پدر و مادر خود را از دست می دهند از درون دچار خلاء و کمبود عمیقی می گردند که ممکن است با دریافت محبت کمتری از جانب مادر به علت حجم شدید مسئولیت های جدید که برایش پیش آمده افزایش یابد و به کم شدن اعتماد به نفس و در نتیجه افسردگی منتهی گردد. افسردگی از طریق عادات رفتاری گوناگون بروز می کند و ممکن است تا سالها ادامه یابد .

{مظاهر افسردگی در کودکان }:

1.       عاطفی :

بچه های افسرده معمولا اندوهگین و بغض به گلو بوده ،به کوچکترین حرفی به گریه می افتند. حالت غمگینی که از عوارض اولیه جدایی است معمولا تا شش ماه بعد از جدایی ادامه پیدا می کند.

2.       انگیزشی:

به علت انجام ندادن تکالیف مدرسه و نداشتن انگیزه ای برای مطالعه نمرات و سطح درسی آنها پایین می آید ،علاوه بر از دست دادن شوق به امور روزمره و تکالیف مدرسه ،نسبت به بازی و سایر فعالیت ها هم بی علاقه می شوند.

3.      جسمی :

بچه های افسرده اغلب اشتهای خود را از دست داده ،رغبتی به غذا خوردن ندارند غذاهای مورد علاقه دیگر برایشان جذابیتی نداشته و اغلب از معده درد سردرد یا احساس کسالت رنج می برند .

4.      مشکل شناختی :

این گونه کودکان اغلب گمان می برند به هر کاری دست بزنند با شکست روبه رو می شوند برای مثال ،هر موقعیتی که پیش می آید می گویند این کار از من ساخته نیست .آنها بر این باور هستند که در هیچ زمینه ای امکان موفقیت ندارند در ارتباط با دوستان ،در ورزش در مدرسه بچه های زیر هشت ،نه سال یا حتی ده ساله ها بیشتر دچار ناراحتی های عاطفی و جسمی می شوند ،اما اثر افسردگی روی بچه های بزرگتر به صورت از دست دادن انگیزه و احساس خود کم بینی بروز می کند . این ها علائم مشخصه افسردگی است ، لیکن ممکن است به صورت های دیگری هم ظاهر شود . برخی از بچه ها ممکن است بدون بروز نشانه های مشخص دچار افسردگی شوند .این عده با نشان دادن رفتارهای عجیب و غریب و اختلالات رفتاری سعی می کنند بر افسردگی باطنی خود نقاب بزنند برای نمونه بعضی از بچه ها به موا د مخدر کشیده شده یا بی بند و بار می گردند تا خلاء و احساس بیهودگی خود را پنهان سازند . عده ای دیگر برای فرار از تجربه تلخ افسردگی به تماشای بیش از حد تلویزیون ،فیلم و شنیدن موسیقی کشیده می شوند.

{چرا تحمل طلاق برای پسرها مشکل تر از دخترهاست:}

پژوهش های انجام شده نشان می دهد آسیب پذیری پسرها در مقابل طلاق به مراتب بیش تر از دخترها است . معمولا دو سال طول می کشد تا دخترها با محیط جدید سازش پیدا کنند.اگر چه مشکل برقراری رابطه عاطفی با اطرافیان ممکن است تا نوجوانی ادامه پیدا یابد و این درصورتی است که پدر حضور فعال نداشته باشد . مسائل پسرها بر عکس دخترها ممکن است بیشتر ادامه پیدا کند و جدی تر باشد . پسرهای خردسال ،بیشتر خود را متکی و محتاج به کمک نشان می دهند اما واکنش پسرهای بزرگتر به صورت نافرمانی و پرخاشگری جلوه می کند.به طور کلی طلاق روی پسرها در هر سنی که باشند ،بیش از دخترها اثر می گذارد به ویژه اگر پدر حضور فعال نداشته باشد.پژوهش های انجام شده ، نشان می دهد مادرها پس ازطلاق سختگیری و انضباط کمتری نسبت به پسرها اعمال می کنند و بیشتر آنها را مورد خشم و سرزنش قرار می دهند .ثانیا پسرها ،در مقایسه با دخترها از محبت کمتری برخوردار می شوند در صورتی که پسرها همان قدر به مهربانی و نوازش نیازمندند که دخترها .بر اساس بررسی های انجام شده،والدین  روی بچه های هم جنس خود کنترل بیشتری اعمال می کنند تا جنس مخالف ،به همین دلیل مادرها بیش از پدر ها به دخترها سخت می گیرند و پدرها بیشتر نسبت به پسرها جدی هستند تا دخترها .

{نتیجه گیری}:سخنانم را با بیان این واقعیت که طلاق و جدایی واقعا کار آسانی نیست به پایان می برم . بسیاری از ما با این فکر و نگرش بزرگ شده ایم که مرحله جوانی باید خالی از نزاع و برخورد باشد .بر این پنداریم که وقتی ازدواج می کنیم به سن رشد و بلوغ رسیده ایم و خواه ناخواه به صورتی ثابت و تزلزل تاپذیر به روند زندگی ادامه خواهیم داد .در حالی که طلاق تمام این پندارها و رویاها را به هم می ریزد و ضمنا این پرسش را به وجود می آورد که ما اصولا کی هستیم و به کدام سو روانیم . به همین جهت است که در بحران طلاق بعضی از والدین از خود می پرسند نمی دانم کی هستم ،چه کار دارم،به کجا می روم.باید این حقیقت را پذیرفت که طلاق پایان راه زندگی نیست بلکه پایان ازدواجی نافرجام و آغاز دورهی جدیدی از زندگی است .خللی که با این جدایی به هویت شخصی و برنامه ی زندگی او وارد می شود عملی بس دشوار برای پدر و مادر دارد که نه تنها باید بار زندگی کنونی خود را به دوش گیرند بلکه موظف هستند مسئولیت فرزندانشان را هم به عهده بگیرند .اگر چه ممکن است یکی دوسالی طول بکشد تا پدر یا مادری دارد که نه تنها باید بار زندگی کنونی خود را به دوش گیرند بلکه موظف هستند مسئولیت فرزندانشان را هم به عهده بگیرند .اگر چه ممکن است یکی دو سالی طول بکشد تا پدر و مادر توازن روحی کامل خود را به دست آورند .با وجود این به هیچ وجه دیر نشده و آنها می توانند زندگی جدید و رضایت بخشی را برای خود و فرزندانشان آغاز کنند .

 

              خانه زیباست ،خانه ی پر از محبت زیباتر است

                                                       خانواده زیباست ،خانواده ی منسجم زیباتر است



برچسب: ،
امتیاز:
 
بازدید:

+ نوشته شده: ۶ مهر ۱۳۹۹ساعت: ۰۱:۰۶:۵۳ توسط:123 موضوع: نظرات (0)